سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۶

دلداده بیدل

چشمانت ، اگر چه نمناک و منتظر
پیامبر هزار امید
و لبانت ، اگر چه خنیاگر و آوازه خوان
رسول هزار پرسش ناگفته
و
وجودت راهنمای هزاران ساله تاریخ منست ، دلداده بیدل
عکس : بهزاد ، فروردین 86

دوشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۶

درد بازماندگان

بازماندگان با دو دشمن رو در رویند، اندوه رفتگان که عمیق است و شادی دشمنان که مثل حباب ، سطحی و ناپایدار! یزیدیان این فاتحان بی شکوه ترین رزم عالم ،دسته دسته میکوشند تا شکست واقعی خویش را بزک کنند.هیاهوی شادمانی آنان مانند بزدلانی است که در تاریکی قدم میزنند و برای فرار از ترس و خوف ، به صدای بلند زمزمه ای بر زبان میاورند
"سیدحسن حسینی"

شنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۶

ابهام روشن



این غروب رنگین چه میگویدم
پایان یک زندگی را یادآور است یا
زندگیی نو در صبحی دوباره را
خورشید نیمه جان
اهتزاز گیسوان مجنون بید
تیره روشن عصر
همگی از ابهامی بس روشن سخن میرانند
عکس : بهزاد ، 30فروردین 86 ، ابشار جوزک

درب زرد ، درد سیاه


نه
حتی سخن گفتن با تو در کنار آن درب زرد هم نمیتواند التیامی بخشد این دردهای سیاه بی پایان را
آسمان سرگردان ، یکجا نشینی را بر نمیتابد
دردهایم را بدوش میگیرم و دنیا را چون بازیچه ایی در دستان کوچک کودکم
شلاق باران ، زخمه های سه تار را تکرار میکند
باز در باران به خواب میروم وسبز میشوم

وایسا دنیا

رفیقمون میخونه : وایسا دنیا وایسا دنیا من میخوام پیاده شم
ولی خواستم بگم
وایسا دنیا وایسا دنیا من میخوام آماده شم
دستم از رویت بشویم محو آن دلداده شم

سه‌شنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۶

آفرینش


ای روح بزرگ آفرینش
زمان ، زمان تولد دوباره مان است
وقت تنگ است و آمالمان بلند
آن چندین هزار باری که آفریدیمان ، سیراب وجودت نگشتیم
و به غایت رنج نبردیم
آهن سرد وجودمان هنوز آبدیده نگشته است
همت فرو مگذار
دوباره و دوباره بیافرینمان
که مردن بی بازگشت ترسناکترین رخداد عالم است

عکس : بهزاد ، فروردین 86

شنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۶

سیلاب



انتظارت از برفهای پاک و سفید ، آبی است پاک و زلال
اما
در سیلابی خروشان و توفنده آبی گل آلود را منتظر باید بود
حتی اگر
مادرش چشمه ای باشد بی آلایش و روح فزا
پاکی را چشم در راهم
و خدا را


عکسها:بهزاد ، 23/1/86 ، پلنگ چال

چهارشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۶

زندان

زندان
واژه ای که همیشه تاریخ تیره پشت انسان را سوزانده است
چگونه تاب بیاورم
فاصله تنگ میان این میله های آهنین را
آی سر به آسمان سودگان پست
روحم را هرگز فرا چنگ نخواهید آورد
حتی اگر بند بند وجودم را به بند در کشید