چهارشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۶

زندان

زندان
واژه ای که همیشه تاریخ تیره پشت انسان را سوزانده است
چگونه تاب بیاورم
فاصله تنگ میان این میله های آهنین را
آی سر به آسمان سودگان پست
روحم را هرگز فرا چنگ نخواهید آورد
حتی اگر بند بند وجودم را به بند در کشید

۲ نظر:

ناشناس گفت...

ســـــــــــــــلام
به همه بر و بچ باحال و با صفاي
دل گويه ها
ســــــال نو مبارک
دلم براي همة شما نازنينا تنگ شده
ساقي - جهانگل و.....همه همه
بخصوص
بـــــــــــــــهزاد عزيز
سالار
ميگن
باز کن پنجره ها را که
بـــــــــــــــــــهار
روي هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده ست
تا که ميلاد اقاقي هارا
گيرد جشن
شروع سال با زندان
منو ياد بچه هاي مبارز روزهشتم انداخت
همگي براي آزادي انسانيت
دعا کنيم
يا حق رفقا

ناشناس گفت...

خوندن نوشته های تکراری خیلی به دلم نمی چسبه، اما این یکی چسبید.
پرواز روح خیلی دیدنیه و خوندنی هم.
روحت همیشه در پروازهای بلند رفیق!