پنجشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۶

غربت

تو این غربتی که هستم دارم میمیرم حالیت نیست
میخوام دستتو تو دستم، بازم بگیرم حالیت نیست

شنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۶

این اس-ام اس های دلخراش

اپیزود اول:سلام،مدتهاست که دنبال نشونه ایی برای دوستی و رفاقتمون میگردم.تو چیزی سراغ داری؟
......من: سکوت
اپیزود دوم:سلام،من جوابی نگرفتم،پس فرض میکنم که تو هم نشانه ای سراغ نداری.تو میتونی اسمش رو بذاری بدبینی!من میگم کسب شجاعت برای پذیرش واقعیتی که خوشایند نیست.یا علی
:-)من:
اپیزود سوم:بنظرم موضوع خنده دار نیست
من :این فقط یه لبخند بود و البته تلخ، مثل اب دریاها

یاس من

چشم مه گریان و روی زهره بین هردم سیاه
کز غم زهرا نتابد روشنی از روی ماه
هان تو ای یاس کبودم رخ ز رویم بر متاب
ابن منم آن بنده افکار و ان بیرون ز راه
گر مرا از در برانی باز جویم راه کویت ای عزیز
کس ندیدست اینچنین دلداده ای پر سوز و آه


این پست مال چند روز قبله که نشد بذارم روی دلگویه ها

پنجشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۶

ماه زيباي من

"در آن ساعت كه بندد دست نيلوفر به پاي سرو كوهي دام"
گره خواهم زدن خونين دل خود را
به آن مشكين سيه زلفان تاريكت
وتوفيري نخواهد كرد
كه
"يادم آوري يا نه
من اندر ياد تو ميمانم اي ماهم

شنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۸۶

سوز ساز

گیسو ز رخ یکسو بزن
آتش به جان ما بزن
آنسو مرو ، اینسو میا
سوزی به ساز ما بزن