شنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۶

یاس من

چشم مه گریان و روی زهره بین هردم سیاه
کز غم زهرا نتابد روشنی از روی ماه
هان تو ای یاس کبودم رخ ز رویم بر متاب
ابن منم آن بنده افکار و ان بیرون ز راه
گر مرا از در برانی باز جویم راه کویت ای عزیز
کس ندیدست اینچنین دلداده ای پر سوز و آه


این پست مال چند روز قبله که نشد بذارم روی دلگویه ها

هیچ نظری موجود نیست: