چشمانت ، اگر چه نمناک و منتظر پیامبر هزار امید
و لبانت ، اگر چه خنیاگر و آوازه خوان
رسول هزار پرسش ناگفته
و
وجودت راهنمای هزاران ساله تاریخ منست ، دلداده بیدل
عکس : بهزاد ، فروردین 86
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اینجا برای خودی مینویسم که بعدا میاد برای بهزاد سراج فرداها
- بهزاد سراج
- میشناسمت ، در ازل بود که هم پیاله شدیم ،هنگام شکفتن یاسهای رازقی ، اولین سلامم را به غمض عینی پاسخ گفتی ، هنوز حلاوت عسل ، شیرینی آن نگاه را تکرار میکندم ، ابدیت انتظارمان را میکشد ، در آن هنگام که کوچ پرستوها اغاز میشود
آرشیو
۷ نظر:
با من که نیستی
!!!
:-)
نوشتم که ، مخاطب ، دلداده بیدله ، اگه تو یک دوست هستی که
دلداده بیدل هم هستی میتونه خطاب به تو باشه
ولی کلا ما مخلص هر چی دوسته ، هستیم
منم بزار تو لیستت
:-)
!
چشمانت ...
و لبانت ...
و وجودت ...
وااااااا! چرا آدما خودشون رو معرفی نمی کنن؟ لااقل اسمی! اسم مستعاری ! چیزی!
ننویسیم: بزار
بنویسیم: بذار
:)
ارسال یک نظر