براستی دست کدامین مشاطه گر ، بدین زیبایی
گیسوان یخ آجین ترا آراسته است
بالهای یخین رودت ، به اوج میبردم ، زمین
و سرمایت
تمام وجودم را گرمی می بخشد
پی نوشت: هفته ای پنج ساعت زندگی میکنم (تو کوههای درکه) واین هدیه شبنم بود به من
عکسها:درکه 21/10/85 ، بهزاد
۳ نظر:
رفته بود يخ ها رو آذين ببنده وقتي تو داشتي غر غر مي كردي اون روز و هي بونه مي گرفتي
الهی نام تو ما را جواز و مهر تو ما را جهاز
الهی شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان
الهی ضعیفان را پناهی ، قاصدان را بر سر راهی ، مومنان را گواهی ، چه بود که افزایی و نکاهی ؟ الهی چه عزیز است او که تو او را خواهی ، گر بگریزد او را در راه آری ، طوبی آن کس را که تو او رایی . ...
اینم هدیه خواجه عبدالله انصاری
هدیه هات همیشه دلچسب و شیرینه شبنم جان ، اگه دعاهای خواجه عبدالله باشه که نور علی نوره.وبلاگمونو روشن کرد
ارسال یک نظر