چهارشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۵

چه فرمایی بساجی یا بسوجم

تو را میخواهم
چون میشناسیم ، و از من به من نزدیکتری
تو را دوست میدارم
چون هیچکس را بیش از من دوست نمیداری
تو در من میجوشی و من از تو سیراب میشوم
تنها دلیل تحمل زمین تویی ، و فرمان بودنت
و باز هم باید
تو
بخوانیم
که من از خویش هیچ ندارم
ماندن و رفتن را تو فرمان میدهی
نازنینم

عکس: ساحل بوشهر ، نوروز 85 ، بهزاد

۵ نظر:

ناشناس گفت...

عكاس اين شاهكار كيه؟ اگه مي دوني بنويس پليز!

بهزاد سراج گفت...

بابا این عکس رو خودم گرفتم ، بخدا.نوشتم که نوروز امسال رفته بودم جنوب.اینم سوغاتیه اونجاست

ناشناس گفت...

آهااان! اين شد! اسم عكاس رو نزده بودي پاي عكس. اشكال از مخاطب نيست، آقا! شرح عكستون حالا درست شد.

ناشناس گفت...

در درون من اشتیاقی عظیم برای عشقی مداوم وپایدار موج میزند.قلب در آرزوی چیزی است که پایانی بر آن نباشد،چیزی که برای همیشه باشد.این آرزو،آرزوی رسیدن به خداست ؛"خدا"نامی دیگر برای عشق ابدی

ناشناس گفت...

بمان