شنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۵

سری سربلند


مهران چندباری از این شعر تعریف کرده بود
انصافا قشنگه
متاسفانه نمیدونم از کیه ولی میذارمش اینجا
امیدوارم شاعرش ببخشه
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اگر دل دلیل است آورده ایم
اگر داغ شرط است ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان گردنیم
اگر خنجر دوستان گرده ایم
گواهی بخواهید اینک گواه
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
،عکس : بهزاد ، بهمن 85، درکه عشوه طبیعت

۵ نظر:

مهران گفت...

شعر مال قیصر رفیق که درد دل خیلیهاست، خیلیها

ناشناس گفت...

بهزاد معتقده که من به هر شاعری یه گیری می دم، اما خدایی اینطور نیست. اغراق می کنه.
اینی هم که می گم گیر نیست به قیصر هااااا. قیصر مجسمه ی شعر منه.
اما این تریپ سربه زیری ش منو کشته. فکرش رو بکنید مراعات نظیر سربلند و سربه زیر رو کنار می گذاشت و می گفت "دلی سربلند و سری سربلند"، چی می شد.
البت قیصر ورای این حرفهاس که تو صنایع ادبی گیر کرده باشه و این مراعات نظیر از طبع بلند و فروتنی ش برخاسته،
الغرض! ما چاکرشیم.

ناشناس گفت...

اما هيچ کس ، در
جامه فاخر کلمات ،رازهاي
دل را نمي بيند. حتي ...

اورمزدان گفت...

مطمئنی دوست ناشناس؟ شاید جار نمی زنه که می بینه

ناشناس گفت...

شايد
!!!! :-)