خانوم معلم گفت بنويس، پس بايد نوشت اما
از دل خون چه برون تراود جز خون
مينويسم ولي خرده نگيريد كه چه تلخست اين قلم
كارون
اي خروشان بي بازگشت
سلام مارا
به پاره هاي تنمان
در اعماق وجودت برسان
اینجا برای خودی مینویسم که بعدا میاد برای بهزاد سراج فرداها
۱ نظر:
حماسه ای است رود، حماسه ای
ارسال یک نظر