میشناسمت ، در ازل بود که هم پیاله شدیم ،هنگام شکفتن یاسهای رازقی ، اولین سلامم را به غمض عینی پاسخ گفتی ، هنوز حلاوت عسل ، شیرینی آن نگاه را تکرار میکندم ، ابدیت انتظارمان را میکشد ، در آن هنگام که کوچ پرستوها اغاز میشود
تو هوای پاک درکه مخ بی عرضه م جز خزعبلات بالا چیزی تحویلم نداد.ببخشید
۲ نظر:
ناشناس
گفت...
چه مخ بی عرضه ی توپی! صراحت، رکن اولشه. هوای پاک درکه، تو رو روراست کرده. البته فک کنم روراست پررنگ. یه خورده همه چی رو غلیظ دیدی. زمان بگذره، تعدیل می شه و رنگ واقعی ش رو می بینی. اونوقت یهو می بینی که کلی از راه رو رفتی، سفر شروع شده، هر چند تو تازه داری تدارکش رو می بینی
۲ نظر:
چه مخ بی عرضه ی توپی! صراحت، رکن اولشه. هوای پاک درکه، تو رو روراست کرده. البته فک کنم روراست پررنگ. یه خورده همه چی رو غلیظ دیدی.
زمان بگذره، تعدیل می شه و رنگ واقعی ش رو می بینی.
اونوقت یهو می بینی که کلی از راه رو رفتی، سفر شروع شده، هر چند تو تازه داری تدارکش رو می بینی
زندگي زيباست
گفته و ناگفته اي بس نكته ها اينجاست
آسمان باز
آفتاب زر
باغ هاي گل
دشتهاي بي در و پيكر
.
.
.
نازنينم تا تو هستي زندگي زيباست
ارسال یک نظر