در آغوشم كشيد آسيمه سر امواج خشماگين
منم اينك
منم ققنوس از زندان آزادي رهيده
منم در انتظار آتشي بس داغ و تفتيده
منم چله نشين عشق ناديده
منم مرغ سي ام،سيمرغ آژيده
هم اينك در كشيد اين جسم خاكي را
هلا آسيمه سر امواج خشماگين
اینجا برای خودی مینویسم که بعدا میاد برای بهزاد سراج فرداها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر